آهنگ مسافر از مازیار مقدم
موزیک جدید و شنیدنی از گروه مازیار مقدم بنام مسافر همراه با متن و دو کیفیت عالی از آل موزیک
Download New Song BY : mazyar mghdm | msafr With Text And Direct Links In musicall
متن آهنگ مسافر از مازیار مقدم
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
حیاط روشن بود و باد می آمد و خون شب جریان داشت در سکوت دو مرد ♫♪
اتاق خلوت پاکی است ، برای فکر ، چه ابعاد ساده ای دارد
دلم عجیب گرفته است ، خیال خواب ندارم ♫♪
کنار پنجره رفت و روی صندلی نرم پارچه ای نشست
هنوز در سفرم ، خیال می کنم ، در آب های جهان قایقی است ♫♪
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
و من ، مسافر قایق ، هزاران سال است سرود زنده دریانوردی های کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم و پیش می رانم ♫♪
مرا سفر به کجا بردی ، کجا نشان قدم ناتمام خواهد ماند
و بند کفش ، به انگشت های نرم فراغت گشوده خواهد شد ♫♪
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش و بی خیال نشستن و گوش دادن به صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
و در کدام بهار درنگ خواهد کرد ♫♪
و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد
شراب باید خورد و در جوانی یک سایه راه باید رفت ، همین ♫♪
کجاست سمت حیات
حیات ، غفلت رنگین یک دقیقه ی حوا است ♫♪
نگاه می کردی ، میان گاو و چمن ، ذهن باد در جریان بود
به یادگاری شاتوت روی پوست فصل نگاه می کردی ♫♪
حضور سبز قبای میان شبدر ها ، خراش صورت احساس را مرمت کرد
ببین همیشه خراشی است روی صورت احساس ♫♪
همیشه چیزی ، انگار هوشیاری خواب
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت ♫♪
و روی شانه ی ما دست می گذارد
و ما حرارت انگشت های روشن او را ♫♪
به سان سم گوارای کنار حادثه سر می کشیم
ونیز یادت هست و روی ترعه ی آرام ♫♪
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
در آن مجادله ی زنگ دار آب و زمین
که وقت از پس منشور دیده می شد ♫♪
تکان قایق ، ذهن تو را تکانی داد
غبار عادت ، پیوسته در مسیر تماشاست ♫♪
همیشه با نفس تازه راه باید رفت
♫♯♯ آهنگ مسافر از مازیار مقدم ♯♯♫
و فوت باید کرد که پاک پاک شود صورت طلایی مرگ ♫♪
من از مجاورت یک درخت می آیم
که روی پوست آن ، دست های ساده غربت اثر گذاشته بود ♫♪
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
شراب را بدهید ، شتاب باید کرد ♫♪
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
من از سیاحت ، در یک حماسه می آیم
و مثل آب تمام قصه ی سهراب و نوش دارو را روانم ♫♪
سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد
و ایستادم تا دلم قرار بگیرد ♫♪
صدای پرپری آمد و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم ♫♪
و بار دیگر در زیر آسمان مزامیر
در آن سفر که لب رودخانه ی بابل به هوش آمدم ♫♪
نوای بربط خاموش بود
و خوب ، گوش که دادم صدای گریه می آمد و چند بربط بی تاب ♫♪
♫♯♯ آهنگ مسافر از مازیار مقدم ♯♯♫
به شاخه های تر بید تاب می خوردند
و در مسیر سفر راهبان پاک مسیحی ♫♪
به سمت پرده ی خاموش ارمیای نبی اشاره می کردند
و من بلند بلند کتاب جامعه می خواندم ♫♪
و چند زارع لبنانی که زیر سدر کهن سالی نشسته بودند
مرکبات درختان خویش را در ذهن شماره می کردند ♫♪
کنار راه سفر کودکان کور عراقی به خط لوح حمورابی نگاه می کردند
و در مسیر سفر روزنامه های جهان را مرور می کردم ♫♪
سفر پر از سیلان بود
و از تلاطم صنعت ، تمام سطح سفر گرفته بود و سیاه و بوی روغن می داد ♫♪
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
و روی خاک سفر ، شیشه های خالی مشروب ، شیار های غریزه و سایه های مجال کنار هم بودند
میان راه سفر ، از سرای مسلولین صدای سرفه می آمد ♫♪
زنان فاحشه در آسمان آبی شهر
شیار روشن جت ها را نگاه می کردند ♫♪
و کودکان پی پرپر چه ها روان بودند
♫♯♯ music-all.ir ♯♯♫
سپور های خیابان سرود می خواندند ♫♪
و شاعران بزرگ به برگ های مهاجر نماز می بردند
♫♪